گرایش به علوم طبیعی و تجربی با پیدایش رنسانس شدت یافت و باعث شد تا بنیادهای عقلی سست گردد و گرایش به اومانیسم و زندگی انسان منهای ماوراء طبیعت افزایش یابد این حالت همچنان ادامه داشت تا نهایتاً اوایل قرن نوزدهم آگوست کنت فرانسوی پدر جامعه شناسی، مکتب پوزیتیویسم را بنا نهاد وی برای فکر بشر سه مرحله قائل شد: 1-مرحله دینی 2- مرحله فلسفی و 3-مرحله علمی.
کنت مرحله علمی را مرحله تحققی، تحصلی و اثباتی نامید. او معتقد بود که فکر ناقص بشر در دو مرحله نخستین چون قادر به کشف علل حقیقی نبوده، گاه آن را به ماوراء و خدا و گاه در مقطعی دیگر از زمان به استدلات عقلی حواله میکرده است. با ترقی و تکامل علم که شروع مرحله سوم است بشر به جای جستجو از «چرایی» حوادث به تلاش در چگونگی پیداکردن روابط بین آنها پرداخت و بدین سان بسیاری از امور معنوی و عقلی و استدلالی بشر باطل شمرده شدند. اما با همه این تلاشها و با تمام لجاجت و عنادی که انسان نسبت به دین و عقل داشت در نهایت نتوانست ضرورت وجود دین را منکر شود؛ منتها این بار برای خود دینی ساخت و انسان را جانشین خدا نمود و مراسمی را برای نیایش و عبادت فردی و گروهی ایجاد کرد.
در قرن بیستم مکتب پراگماتیسم یا« اصالت عمل» شکل گرفت و افراد مشهوری همچون ویلیام جیمز بدان پیوستند از نظر این مکتب حقیقت قضیهای است که فایده عملی داشته باشد و چون ویلیام جیمز که خود روانشناس برجستهای بود چه بر اثر تجربه فردی که گرفتار برخی ناراحتیهای درونی شده بود و چه پس از آزمایشهای فراوان بر روی دیگران دریافته بود که دعا و نیایش خدا و معنویت و ... برای افراد سودمند و عملاً فایده رسان است آن را به عنوان یک حقیقت پذیرا شد.
وی در کتاب انواعی از تجربههای دینی میگوید:« مطلب سومی که بحث بیشتری درباره آن خواهم کرد نیایش و دعا به درگاه خداوند است امروزه بر ضد دعا صحبت بسیار میشود مخصوصاً وقتی که برای خوبی هوا و بهبودی مریض باشد در خصوص شفا یافتن بیمار به وسیله دعا باید گفت چنانکه حقایق و واقعیتهای پزشکی را قبول داشته باشیم، پزشکانی چند اظهار داشتهاند که در بسیاری از موارد دعا در بهبود حال بیمار مؤثر بوده است ....»
وی در جای دیگر از همین کتاب میگوید"« استدلال و تعقل هر قدر محیط اعتقادی ما را درباره اثر دعا کم کند باز مذهب به معنای زنده آن که در این کتاب بحث میشود نمیتواند برقرار گردد مگر اینکه ما معتقد شویم که یک اثر حقیقی و واقعی در دعا وجود دارد مذهب اصرار دارد بر اینکه در اثر دعا و نماز چیزهایی محقق میشود که خارج از اثر دعا تحقق آن امکان ندارد در اثر دعا نیرویی ایجاد میشود خواه ذهنی و خواه خارج از ذهن که در عالم واقعیت و محسوسات آثارش دیده میشود.»(ویلیام جیمز: دین و روان ترجمه مهدی قائینی ص 156).
فردریک مایزر چنین توضیح میدهد: بسیار خوشحالم از اینکه عقیده مرا درباره دعا پرسیدهاید زیرا که من در این موضوع عقیدهای محکم و تردید ناذیر دارم. نخست ببینیم واقعیات در این موضوع کدامند؟ در پیرامون ما جهان معنوی وجود دارد که ارتباط بسیار نزدیکی با دنیای مادی دارد از اولی یعنی جهان معنوی، نیروی فیضان دارد که دومی یعنی عالم ماده را نگهداری میکند و این همان نیرویی است که روح ما را زنده نگه میدارد. معنویات ما از آنجا برقرار است که سیالهای لاینقطع از این نیرو در ما وارد میشود. شدت این سیٌاله معنوی مدام متغیر است درست مانند نیروی غذایی و مادی که در بدن ما وارد میشود متغیر است.»
آلکسیس کارل دکتر فیزیولوژیست، جراح و متفکر معروف فرانسوی، نویسندهای که در دنیای قدیم و جدید بسر برده و بر اثر تحقیقات و مطالعات گسترده و جهانی خود موفق به اخذ در جایزه نوبل در دو رشته مهم تحقیقی شده است میگوید: نتایج نیایش را با علم نیز میتوان دریافت، زیرا نیایش نه تنها بر روی حالات عاطفی بلکه بر روی کیفیات بدنی نیز اثر میگذارد و گاهی در چند لحظه یا چند روز، بیماری جسمی را بهبود میبخشد این کیفیات هر چقدر هم که غیر قابل درک باشند بایستی به قوایشان معترف بود.
یانگ روانکاو و پرفسور معروف معتقد است: طبیعت آدمی طوری ساخته شده است که خود به خود نسبت به خدا به طور(دینامیک) در خود احساس عطش و پرستش میکند از این رو اگر به توحید هدایت نشود، در برابر معبودهای کاذب (بتها و...) سر تعظیم فرو میآورد تا آن عطش درونی خود را سیراب کند» (روان شناسی و دین ص 50 به نقل از سید محمد شفیعی: فطرت مذهبی از دیدگاه علم و فلسفه ص 38)
نظر شما